loading...
ارومیه شهر من
عرفان محمدی بازدید : 486 دوشنبه 28 بهمن 1392 نظرات (0)

مرگ صلاح الدین مدتی مولانا را در اندوه فرو برد، اما بار این فراق بسیار سبک تر از هجران شمس بود. مولانا دوازده سال پیرتر یا پخته تر شده، و صلاح الدین هم مانند شمس به هستی مولانا نیامیخته بود. مولانا می بایست کارگزاری دیگر به جای صلاح الدین بنشاند، و خلوت های خود را باز یابد. در میان یاران، نظر او به ابن اخی ترک بود، چلبی حسام الدین، حسن بن محمد ارموی، مردی که مولانا در مقدمه ی دفتر اول مثنوی او را « ابویزید الوقت و جنید الزمان » می خواند، و به مرتبه ی بزرگترین پیران طریقت می رساند.

خانواده ی حسام الدین اهل ارومیه، و پدران او از پیش کسوتان مکتب فتوت بودند، مکتبی که در مراتب انسان دوستی و موازین کمال آدمی، به تصوف بسیار نزدیک است، و مانند بسیاری از صوفیان، مولا علی (ع) را نمونه ی اعلای کمال انسانی و سرمشق رهروان می شمارد. این جوانمردان، پیش کسوتان را « اخی »  می گفتند، و « اخی ترک » پدر حسام الدین یکی از آنان بود. « چلبی » (=سرور ) لقبی است که در جمع یاران مولانا برای حسام الدین به کار می رفته، و بسیاری از مشایخ مکتب مولانا و کسانی از خاندان او نیز بعدها این لقب را داشته اند.

حسام الدین در سال 622 ه.ق در قونیه به دنیا آمد، و هنوز بسیار جوان بود که پدرش در گذشت، و جوانمردانِ « لنگرِ » اخی ترک او را پیش کسوت شناختند. در آن روزهایی که مولانا با شمس تبریز شور و حالی داشت، حسام الدین با یاران و جوانمردان مکتب خود، به خدمت مولانا آمد، و به جمع مریدان او پیوست، و پس از آن هرچه داشت در راه مولانا ایثار کرد، و حتی به دستور او اسباب خانه اش را هم فروختند، و چون لالایان و خدمتگزاران به او گفتند که دیگر چیزی نمانده است، گفت: شما را هم در راه حق آزاد کردم. باز جزئیات این روایت را نمی کاویم که درست است یا نادرست؟ ارادت و دلبستگی حسام الدین به مولانا، در مثنوی بازتابی دارد که مرتبه ی آن بالاتر از محتوی این روایت است. از کلام مولانا می توان فهمید که یکدلی و ادراک و ارادت حسام الدین در میان مریدان مولانا، یک استثنا بوده، و در مقابل، مولانا هم این ایثار و ارادت را با حرمت بسیار و به شایستگی پاسخ داده است.

حسام الدین علاوه بر کارگزاری و کارفرمایی در خانقاه مولانا، در خانقاه ضیاءالدین وزیر هم به شیخی رسید، و روزی که قرار بود در آنجا بر کرسی ارشاد بنشیند، مولانا سجاده ی او را بر دوش خود به خانقاه ضیاءالدین برد، و این هم پاسخی دیگر به دوستی خالص حسام الدین بود. ناگفته نماند که حسام الدین هم مانند شمس تبریز و صلاح الدین زرکوب، از حسد کوته نظران در امان نبود، و در مثنوی موارد بسیاری هست که مولانا ضمن ستایش حسام الدین، آن حسودان را سرزنش می کند، یا به تلخی اندرز می گوید.

تأثیر حسام الدین در کار و بار مریدان و خانقاه مولانا ستایش انگیز است، اما بالاتر از آن، نقشی است که او در آفرینش مثنوی دارد. همه ی کسانی که این مرحله ی زندگی مولانا را گزارش کرده اند، حسام الدین را پیشنهاد کننده و پی گیر سرودن مثنوی می دانند. خط مشترک روایت ها این است که: یاران مولانا برای ادراک معانی بلند عارفانه، آثار سنائی و عطار را می خواندند، و حسام الدین می دید که مولانا خود به مرتبه یی فراتر از آن آثار رسیده، و زایش و فیضانِ ذهن او می تواند اثری پر مایه تر از حدیقه ی سنائی و مثنوی های عطار پدید آورد. گویا مولانا خود نیز به این نتیجه رسیده بود، اما نمی خواست که یاران، پیر عارف نیشابور و حکیم رازدان غزنه را از یاد ببرند.

شبی حسام الدین در خلوت به مولانا پیشنهاد کرد که خود اثری از نوع الهی نامه ی سنائی، یعنی همان حدیقه الحقیقه، پدید آورد، و راویان می نویسند که همان دم (!؟) مولانا از گوشه ی دستارش کاغذی بیرون کشید، که نی نامه ی سر آغاز مثنوی، یعنی همان هژده بیت آغاز دفتر اول را بر آن نوشته بود، و بدین سان سرودن مثنوی آغاز شد، و از آن پس سالهای سال، حسام الدین شبها پای سخن مولانا می نشست، و آنچه را مولانا می سرود، ثبت می کرد، و به آواز خوش برای خود او می خواند، و چه بسا که این کار تا به صبحدم می کشید.

آفرینش مثنوی، چندی پس از درگذشت صلاح الدین زرکوب آغاز شد، اواخر سال657 یا اوایل 658 ه.ق و پایان آن پس از سال 668 نباید باشد، زیرا کهن ترین نسخه ی مثنوی تاریخ 668 ه.ق دارد. در این ده سال، میان 660 و 662، گویا در کار سرودن آن وقفه یی پیش آمد. درگذشت همسر حسام الدین و بیماری خود او در آن دو سال اجتماع یاران را بی سامان کرده بود، و مولانا در غیبت حسام الدین، چنان که می بایست به شور و حال نمی آمد، « مهلتی بایست تا خون شیر شد ». از همین سر آغاز دفتر دوم می توان دریافت که حسام الدین در تراوش معانی از روح مولانا، چه تأثیر شگرفی داشته است، و این یاد آور ادراک متقابل و رابطه ی معنوی حسن بصری و رابعه عدوّیه است، که اگر رابعه در پای منبر نبود، حسن بصری سخن نمی گفت و پایین می آمد: « شربتی که ما از برای حوصله ی پیلان ساخته باشیم، در سینه ی موران نتوان ریخت ».

دفترهای دوم تا ششم مثنوی در سال های 662 تا 668 ه.ق آفریده شد، و به دست حسام الدین و با مباشرت یاران دیگر ثبت و تدوین گردید، و احتمالاً برای مولانا هم خوانده شد، و در آن اصلاحاتی صورت گرفت. نسخه یی که امروز بر مزار مولاناست، پنج سال پس از در گذشت او (677 ه.ق) از روی یکی از دستنویس های مورد تأیید او تحریر و باز نویسی شده و معتبرترین نسخه ی مثنوی است. و مطالب این وبلاگ نیز بر اساس این نسخه است.

ارسال نظر برای این مطلب

کد امنیتی رفرش
درباره ما
هر چی بخوای
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • نظرسنجی
    چه مطالبی در سایت قرار بگیرد؟
    آمار سایت
  • کل مطالب : 20
  • کل نظرات : 13
  • افراد آنلاین : 1
  • تعداد اعضا : 2
  • آی پی امروز : 29
  • آی پی دیروز : 0
  • بازدید امروز : 32
  • باردید دیروز : 1
  • گوگل امروز : 1
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 33
  • بازدید ماه : 175
  • بازدید سال : 484
  • بازدید کلی : 36,767
  • کدهای اختصاصی
    تماس با ما